پرسش :

با توجه به آیات 31 و 32 سوره نور توضیح دهید چرا خداوند براى مردها حجاب قرار نداده است، با این که شهوت زن هم با دیدن یک مرد زیبا تحریک مى‌شود؟


پاسخ :
الف) با توجه به ظرافت و لطافت اندام زنان - به‌ویژه زنان جوان - تمام اندام زنان مهیّج شهوت است، و این چیزى نیست که بر کسى پوشیده باشد، از این رو باید همه بدنشان را بپوشانند؛ مگر گردى صورت و دست‌ها تا مچ. اندام مردان همانند زنان مهیّج شهوت نیست؛ چون ویژگى‌هاى اندام آنان را ندارد؛ البته این بدان معنا نیست که مردان نباید حجاب داشته باشند. حجاب بر مردان هم واجب است؛ ولى حدود آن با حجاب زنان تفاوت دارد.

ب) اگر منظور از زیبایى، زیبایى صورت است:
اولاً: بر زنان هم پوشاندن صورت واجب نیست، با اینکه صورت آنان زیباتر از مردان است؛
ثانیاً: همان گونه که نگاه شهوت آلود مردان به اندام و صورت زنان حرام است، بر زنان هم نگاه شهوت آلود به اندام و صورت مردان حرام است. خداوند همان گونه که به مردان مى‌گوید، از نگاه به زنان نامحرم دیده فرو نهید؛1 به زنان هم مى‌گوید، از نگاه به مردان نامحرم دیده فرو نهید.2

پرسش: با توجه به تأکید قرآن بر حجاب بویژه براى خانم‌ها آیا حجاب موجب سلب آزادى زن مى‌شود؟

پاسخ: خداوند انسان را آزاد آفریده است، اما این آزادى حد و مرزى دارد؛ و هر آزادى مقدس نیست؛ چنانکه انسان آزاد نیست غذاى مسموم بخورد؛ و آزاد نیست نصف شب که همسایه‌ها در حال خواب و استراحتند، با بلند کردن صداى موسیقى آن‌ها را بیدار نماید؟ و....

همه اندیشمندان معتقدند که آزادى بر دو گونه است: 1. آزادى غلط‍‌ 2. آزادى صحیح و مقدس.

آزادى صحیح آن است که مفسده‌انگیز نباشد و باعث ضرر و زیان و سلب آزادى دیگران نشود. آزادى زنان به این معنا که بدون پوشش اسلامى در جامعه آشکار شوند، آزادى غلط‍‌ و مفسده انگیزى است که عقل سالم و شرع آن را صحیح نمى‌دانند.

اگر رعایت پاره‌اى از مصلحت‌هاى اجتماعى، مرد یا زن را مقید سازد که در معاشرت روش خاصّى را اتخاذ کند و طورى لباس بپوشد و راه برود که آرامش دیگران و تعادل اخلاقى را از بین نبرد. مسلماً چنین کارى با حیثیت انسانى و آزادى انسان منافاتى ندارد.

حجاب در اسلام یعنى این که زن در معاشرت و برخورد با نامحرم باید کیفیت خاصى را در لباس پوشیدن مراعات کند و به صورت خودنمایى و تحریک‌آمیز در جامعه آشکار نشود. در کشورهاى متمدن جهان امروز نیز براى مردان در لباس پوشیدن محدودیت‌هایى وجود دارد، اگر مردى برهنه از خانه خارج شود و...، پلیس ممانعت مى‌کند و به عنوان اینکه این عمل خلاف حیثیت اجتماع است او را مورد باز خواست قرار مى‌دهند و این‌گونه محدودیت‌ها را منافى آزادى نمى‌شمارند.

پوشیده بودن زن در همان حدودى که اسلام تعیین فرموده است نه تنها منافى با اصل آزادى نیست؛ بلکه موجب کرامت و احترام اوست؛ شرافت زن اقتضا مى‌کند، هنگامى که از خانه بیرون مى‌رود متین، سنگین و باوقار باشد، و در طرز رفتار و لباس پوشیدنش به گونه‌اى باشد که باعث تحریک و تهییج نشود و عملاً مردان را به سوى خود دعوت نکند تا از تعرض افراد فاسد و فاقد اخلاق، مصون باشد.3

به‌طور کلى باید گفت محدودیت‌هایى را که دین براى انسان به وجود مى‌آورد هیچ منافاتى با آزادى انسان ندارد؛ زیرا:

اولاً: انسان دیندار آزادانه و با انتخاب خود این محدودیت‌ها را پذیرفته توضیح این‌که:
انسان آزاد است یعنى تکویناً قدرت انتخاب دارد، امّا معناى قدرت انتخاب داشتن این نیست که انسان هیچ قانونى را با انتخاب خود نپذیرد، لازمه انسانیت و عقلانیت انسان، پذیرفتن حدود و ضوابط‍‌، در زندگى است، به همین جهت انسان آزادانه مى‌اندیشد، فکر مى‌کند، و از بین برنامه‌هاى زندگى، بهترین برنامه را براى خود برمى‌گزیند؛ مى‌بیند بهترین برنامه زندگى، برنامه‌اى است که خالق مهربانش برایش قرار داده است، که عمل به آن سعادت فعلى و ابدى او را تأمین مى‌کند (که در اصطلاح به آن «دین» مى‌گوییم)؛ بنابراین محدودیت‌هایى که دین براى انسان دین دار بوجود مى‌آورد منافاتى با آزادى و قدرت انتخاب او ندارد، چرا که او آزادانه و با انتخاب خود «دین» را که بر حدود و ضوابطى مشتمل است پذیرفته است.

ثانیاً: درست است که محدودیت‌هاى دینى جلو برخى تمایلات انسان را مى‌گیرد؛ اما این تنها چیز منفى و بدى نیست، و ضربه به آزادى انسان نمى‌زند، بلکه یکى از محسنات دین و تأمین‌کنندۀ آزادى واقعى انسان است؛ چرا که آزادى مطلق و بى‌قید و بند به این معنا که انسان هر گونه تمایلى که خواست اشباع کند و به غرایز خود هر گونه که خواست پاسخ دهد، امتیاز و برترى براى انسان به حساب نمى‌آید، و نمى‌تواند مایه سعادت انسان باشد، چرا که این گونه آزادى مربوط‍‌ به حیوانات و درندگان است که جز هرج و مرج، بى نظمى و بى بند و بارى و سقوط‍‌ انسان، نتیجه دیگرى به همراه نخواهد داشت؛ این گونه آزادى، در واقع یعنى بنده هوا و هوس و خواهش‌هاى حیوانى بودن که خود بالاترین اسارت و بندگى است.

حضرت على علیه السلام مى‌فرماید: «لا تَکُنْ‌ عبدَ غَیرِک وَ قَدْ جَعَلَکَ‌ اللّهُ‌ حرّاً؛ بنده دیگران مباش که خدا تو را آزاد قرار داده است.»4

آزادى واقعى آن است که انسان قوا و غریزه‌هاى خود را مهار کند و در بند غضب، حرص، طمع، آز، جاه‌طلبى و... نباشد. انسانى آزاد است که بتواند بر خواهش‌هاى نفسانى خود مسلط‍‌ باشد، و اسیر بت‌هاى درونى و بیرونى نباشد.

دین الهى و قرآن نیز همین را به انسان مى‌گوید: که‌اى انسان بنده شیاطین، شهوات و هواهاى نفسانى نباش، روح خود را از قید و بند مادیات و جاذبه‌هاى دنیایى و تمایلات نفسانى رها ساز5 و اگر مى‌خواهى بنده باشى از قید همه بندگى‌ها خود را آزاد و بنده آن کسى باش که شایستگى بندگى را دارد.6

یکى از اهداف مهم پیامبران الهى نیز آزاد کردن انسان‌ها از اسارت‌ها و بند و زنجیرهاى درونى و بیرونى بوده است:«و یَضَعُ‌ عَنهُم اصرَهُم و الاَغلالَ‌ الَّتى کانَت عَلَیهِم؛7 و از [دوش] آنان قید و بندهایى را که برایشان بوده است برمى‌دارد.» بنابراین دین مخالف آزادى واقعى انسان نیست، بلکه محدود کننده بى‌بند و بارى است که به غلط‍‌ نام او را آزادى مى‌گذارند.

در اجتماع و حکومت، اقتصاد و حقوق، و عقیده و قلم و بیان و... اگر قوانینى حاکم نباشد چیزى جز هرج و مرج و فساد و بى بند وبارى نخواهد بود، پس چه خوب است، قوانینى مطرح باشد که بر پایه عقل و وحى الهى، تدوین شده باشد تا سعادت انسان‌ها را تضمین نماید و آزادى واقعى را به ارمغان آورد.8

پی‌نوشت‌ها:
(1). سوره نور، آیه 30
(2). سوره نور، آیه 31
(3). ر. ک: مسأله حجاب، مرتضى مطهرى، ص 100-104؛ حجاب بیانگر شخصیت زن، محمدى اشتهاردى، ص 86-87
(4). بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 74، ص 214
(5). ر. ک: سوره نور، آیه 21؛  سوره انعام، آیه 153؛ سوره آل‌ عمران، آیات 15-14
(6). ر. ک: سوره مریم، آیه 65
(7). سوره  اعراف، آیه 157
(8). ر. ک: المیزان، علامه طباطبایى، ج 4، ص 116-117؛ گفتارهاى معنوى، مرتضى مطهرى، ص 10-17؛ آزادى در قرآن، سید محمدعلى ایازى؛ تحقیقى در دو نظام جهانى حقوق بشر، محمدتقى جعفرى، ص 439؛ فرهنگ قرآن، ج 1، واژه آزادى

منبع: پرسمان قرآنی فلسفه احکام، سید علی هاشمی نشلجی، نشر جمال، 1390.